حسین اقا وکبابببببببببببب
دیشب مامانی خیلی هوس کباب کرده بود ولی خوب از بس که خجالتی روش نمیشد بگه ن کباب میخوام ولی ش ذو شیر کرد انداخت وسط بالاخره بابایی رو از جاش بلند کردیم رفتیم کبابی هورااااااااااااااااا خیلی خوردی دل درد گرفتی ولی نوش جونت چند تا هم عکس زت گرفتم که لان واست میذارم ...
نویسنده :
مامان سعیده
8:33